قتل عام فلسطینیان، برنامه آمریکا برای خروج از بحران مالی
ا. م. شیزلی ا. م. شیزلی

متخصصان امور مالی و اقتصادی، خوب می دانند که اقتصاد آمریکا بر روی چهار پایه اصلی استوار است: ۱- غارت ثروتهای دیگر کشورها، ٢- چاپ اوراق قرضه و اسکناس بی پشتوانه، ٣-قمارخانه های وال استریت(بازارهای بورس) و ٤- تولید و فروش انواع جنگ افزار. این چهار پایه اقتصادی چنان بهم چفت و بست شده اند که شکستن هر یک از آنها، می تواند در هم ریخت آن سه پایه دیگر را نیز موجب گردد.

بحران مالی- اقتصادی، که از قمارخانه های وال استریت آغاز شد، مرزهای آمریکا را زیر پا گذاشت و امروز حلقوم همه مردم جهان را می فشارد، بمعنی درهم شکستن یکی از پایه های اقتصاد آمریکا بود. بدین ترتیب، یکی از چهار رکن اصلی اقتصاد آمریکا، پس تاراج و به جیب زدن ثروتهای عظیم مردم جهان، چنان درهم ریخت که، برنامه ٧۵۰ میلیارد دلاری دولت بوش و برنامه های مشابه دولتهای اروپا و برخی کشورهای دیگر، همانطور که می بینیم در بازسازی آن مؤثر واقع نشد. در اینجا، بجاست این مسئله نیز بطور جدی مورد توجه قرار گیرد که؛ همه دولتهای امپریالیستی و سرمایه داری در نجات آمریکا و اقتصاد آن، هر چند به اندازه های متفاوت، ذینفع اند. آنها بخوبی و بدرستی درک می کنند که سقوط آمریکا بمفهوم شکست چماق سرکوب و دیکتاتوری امپریالیسم در جهان و بمنزله سقوط جهانی نظام اجتماعی- اقتصادی سرمایه داری است. بدین جهت، این دولتها، پشتیبانی و دفاع از سیاستهای اقتصادی، نظامی و مالی آمریکا را بر منافع ملی کشور و مردم خود ترجیح می دهند و با استفاده از همه راهها و شیوه های نامعقول و غیرمنطقی، به یاری و کمک آمریکا و اقتصاد آن، برمی خیزند.

فراموش نمی کنیم که در آغاز بحران مالی، یک دلار آمریکا، برابر ٦۵ یوروسنت، ۰٩/٢٤ روبل روسیه و ٩٣۰ تومن ایران بود و امروز، با تعمیق بحران مالی و رکود اقتصاد آمریکا ، نرخ برابری دلار، به ٧٦ یوروسنت،٤۰/٢٩ روبل روسیه و ۱۱۵۰ تومن ایران رسیده است. یعنی، همزمان با شروع بحران مالی، نرخ برابری دلار افزایش داده شد و از جیب مردم اروپا، در حدود ۱۱ یوروسنت، مردم روسیه، ٣۱/۵ روبل و مردم ایران، ٢٢۰تومن به ازای هر دلار بی پشتوانه، به حساب دولت آمریکا پرداخت می شود. قمیت هر بشکه نفت خام که در ماه ژوئن سال گذشت به بیش از ۱۵۰ دلار رسیده بود، با تشدید بحران، به بیش از نصف قیمت ماه ژانویه سال  ٢۰۰٨ پائین آورده شد والاآخر... البته، در دیگر زمینه ها و کشورها نیز وضعیت بهتر از این نیست و هر یک به فراخور حال، ارزش برابری پول ملی و مواد خام کشور را پائین آورده و از جیب مردم زحمتکش کشور خویش، کسیه گشاد آمریکا را پر می کنند تا تعادل پایه های اقتصادی امپریالیسم حفظ شود.

اما، بدلیل ناکارآمدی همه اینها و همه برنامه های «نجات» دولت آمریکا و دیگر کشورهای جهان، بحران مالی بطور همه جانبه گسترش یافت و بسیار طبیعی که، تداوم و تعمیق آن، اساس نظام سرمایه داری جهانی را مورد تهدید می دهد. بنابراین، بمنظور دفع این خطر، تقویت و تحکیم دیگر پایه های اقتصاد آمریکا، دولت آمریکا مجبور بود به اقدامات شدیدتر و خطرناکتر دیگری نیز دست بزند. از این رو، برنامه تقویت فعالیت کمپانیهای اسلحه سازی را به اجرا گذاشت و در اوایل ماه دسامبر سال گذشته، سلاح کشتار جمعی تازه دیگری با نام (SQ) را تولید کرد. این سلاح، نوع پیشرفته بمبهای خوشه ایست که در هوا هزاران ترکش به اطراف پرتاب می کند. آمریکا، هم برای آزمایش این سلاح و نمایش قدرت آن و هم برای خروج از بحران مالی، به درگیر کردن یک جنگ و یا به عبارت دقیق تر، به یک اقدام تروریستی تازه نیاز داشت.

حال چرا این قرعه بنام فلسطین افتاد، سه عامل بسیار مهم در این امر مؤثر بود. اولین و مهمترین عامل، ضعف سیاسی- اقتصادی و ناتوانی نظامی و درماندگی ارتش آمریکا در پیشبرد جنگ درعراق و افغانستان اشغالی، که امکان حمله به یک کشور دارای ارتش دفاعی را از این کشور سلب کرده است، باعث شد تا به نوار غزه، منطقه ای که سالهاست بطور نهان و آشکار در محاصره بسر می برد و فاقد نیروی دفاعی است، حمله کند و از این راه، علی الظاهر بدون حضور مستقیم، آتش یک جنگ فراگیر منطقه ای را شعله ور سازد. طرح مسئله کمکهای نظامی سوریه و ایران به حماس نیز در این راستا بود. علاوه بر این، حوادث ماه گذشته بمبئی هند و ایجاد تنش میان هند و پاکستان نیز همین هدف را دنبال می کرد که خوشبختانه، فعلا به جنگ میان این دو کشور منتهی نشده است. بهمراه این عامل، انتخابات ماه آینده در اسرائیل و پایان دوره ”مأموریت“ محمود عباس در تاریخ نهم ژانویه سال ٢۰۰٩ نیز بعنوان دو عامل مهم دیگر، در اجرای این اقدام تروریستی مؤثر بودند. هر دیدگاهی که تلاش کند قتل عام  مردم گرسنه و تشنه نوارغزه را با بهانه ها و مستمسکهای دیگری توضیح دهد، بلا تردید، یک سرش به ارگانها، نهادها و مراکز امپریالیستی متصل است.

بدین ترتیب، حمله تروریستی وحشیانه به مردم فلسطین در نوار غزه، مردمی که به خاطر رأی شان، بخاطر انتخابشان مجازات می شوند، جزء اصلی برنامه ضد بحران مالی آمریکاست و اقدامی است در جهت تحکیم و تقویت منافع کمپانی های اسلحه سازی امپریالیسم. بی جهت نیست که از زمان شروع حملات تروریستی به مردم فلسطین، آمریکا برای سومین بار پیاپی، از صدور قطعنامه شورای امنیت دایر بر آتش بس، جلوگیری کرد.

اکنون سلاح تازه آمریکا در نوارغزه آزمایش می شود و همراه با بمبهای ممنوعه خوشه ای، حرارتی، فسفری و آغشته به اورانیوم، فلسطین را ویران می کند، می سوزاند و قتل عام می کند تا امپریالیسم را از بحران کشنده نجات دهد. امروز، در حالیکه زخمهای خون چکان مردم و کشور یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لبنان، دارفور، سومالی و... هر روزه تازه تر می شود، هنوز زخمهای مردم ویتنام، کره، ژاپن، کل آسیا و افریقا و آمریکای لاتین التیام نیافته است، بار دیگر نوارغزه با پول و سلاح، دستور و نیروی آمریکا ویران می گردد، مردم آن قتل عام می شوند، نسل کشی واقعی براه افتاده است و دولتهای عمده سرمایه داری و مجامع و ارگانهای مسئول بین المللی، چنین جنایت هولناکی را تبهکارانه توجیه می کنند و در کمال خونسردی بیشرمانه، نظاره گر آن هستند.

با این همه، آمریکا با این اقدام تروریستی خود مرتکب دو اشتباه مهلک شد: اول اینکه؛ این برنامه نیز مثل تمام تلاشهایش برای خروج از بحران مالی، بی ننتیجه خواهد ماند و تنها نفرت و خصومت جهانی نسبت به خود را تشدید می کند. امروز جهان بسیار کوچک تر از آن است که ذهن سران امپریالیسم توان تصور آن را داشته باشند. امروز، صدای ضجه کودکان و زنان و مردان زخمی فلسطینی، فریاد و فغان زنده ها در هر شهر و ده، در هر کوی و برزن، در هر خانه و آلونک شنیده می شود. آثار ویرانی بمبارانها و اجساد تکه- تکه شده کودکان، زنان و مردان فلسطینی در همه جا دیده می شود. نسل کشی فلسطینیان غزه، بر خلاف تصور تروریستهای آمریکائی، نه تنها موجب گسترش رعب و وحشت در میان مردم جهان نشد، حتی، این سبعیتها و خونخواریها، باعث اعتراضات میلیونی مردم در سراسر جهان گردید و خشم و انزجار عاقلانه آنها را تعمیق بخشید.  هر چند امروز مراجع قضائی بین المللی توان محاکمه بوش، رایس، اولمرت، باراک، عباس، مبارک و دیگر جنایتکاران جنگی را ندارد ولی، مردم آزاده جهان، با فریادهای اعتراضی خود، حکم  محکومیت آنان را صادر کرده اند و دیر یا زود، حتی بعد از مرگشان، استخوان آنان را در بدنام ترین زباله دانی های تاریخ دفن خواهند کرد.

اشتباه دوم آمریکا در راه اندازی نسل کشی کم نظیر در نوارغزه، در این خلاصه می شود که، بار دیگر، بر صلاحیت، اعتبار و مشروعیت نهادهای بین المللی، بویژه شورای امنیت سازمان ملل متحد و اسرائیل، که با قابلگی هیتلر پا به عرصه وجود گذاشته است، خط بطلان بزرگی کشید. آمریکا با این اقدام تروریستی، بسیاری از محافل و مجامع سیاسی دولتی و غیر دولتی را به بازخوانی پروسه تأسیس اسرائیل واداشت. پروسه ای که، مایرها، بگینها، شارونها، اولمرتها، باراکها، لیونیها را از نقاط مختلف عالم، در خاک فلسطین گرد آورد و به قصابی انسان مشغول کرد. با کشتار غزه، مردم جهان را به بازبینی اعتبار و مشروعیت شورای امنیت سازمان ملل متحد وادار ساخت. شورای امنیتی که با هدف تأمین امنیت در جهان تأسیس شد ولی، عملا، نه اینکه از اهداف اولیه اش فاصله گرفته است، حتی، اقدامات تروریستی دولت آمریکا را در اشغال و اسارت و کشتار کشور و مردم یوگسلاوی، افغانستان، عراق و دیگر کشورهای تحت اشغال، صورت قانونی بخشید. بطوری، که امروز کمتر انسان عاقلی می تواند اسرائیل را یک کشور مستقل و مجزا از آمریکا بشناسد و شورای امنیت سازمان ملل متحد را یک ارگان تأمین کننده صلح و امنیت در جهان ارزیابی کند. آمریکا با نسل کشی فلسطینیان غزه، سند رسوائی دموکراسی و حقوق بشر امپریالیستی را بار دیگر امضاء کرد و ثابت کرد که تنها دولتهای امپریالیستی غرب هستند که حتی، حق بر زبان آوردن کلمات دموکراسی و حقوق بشر را ندارند. با بمباران بلاانقطاع غزه از زمین و هوا و دریا با پیشرفته ترین و مخرب ترین سلاحها، نشان داد که شکست ناپذیری نظامی امپریالیسم، توهمی بیش نیست. امپریالیسمی که طی ٦ روز جنگ در سال ۱٩٦۷، سه ارتش بزرگ عربی را شکست داد، همه اراضی فلسطین، بلندیهای جولان و صحرای سینا را اشغال کرد ولی امروز، ۱۰ روز است که علیرغم بمبارانهای ویرانگر، از تصرف یک منظق کوچک با مردم گرسنه و بیدفاع و بی سلاح، عاجز مانده است.

حال که کار جهان بدین منوال پیش می رود، خیانت و جنایت مقامات و دولتهای امپریالیستی حد و مرزی نمی شناسد، کشتار، ویرانی و تاراج همه مرزها را درنوردیده است، تروریسم به سیاست دولتی تبدیل شده است، دیر نیست که همه مردم آزاده، احزاب و سازمانهای صلحدوست و ترقیخواه جهان به همت و پشتیبانی همدیگر، طومار تروریسم و دولتهای تروریستی را در هم بپیچند. دور نیست توابان و شرمندگان سیاسی که فریب دموکراسی و حقوق بشر امپریالیستی را خورده، اصل نجات بخش «کارگران جهان متحد شوید» را از گفتمان خود حذف کرده و به بازی با الفاظ بی محتوا مشغول بودند، بسوی مردم بازآیند و همگان دست در دست هم، مردم را برای دفع حملات تروریستی امپریالیسم سازماندهی کنند، نهادها و ارگانهای مردمی را برای ارائه کمکهای انساندوستانه به مردم تروریسم زده در هر نقطه جهان تشکیل دهند، دولتهای دست نشانده و عامل امپریالیسم را به قطع روابط و همکاری سیاسی، اقتصادی و نظامی با امپریالیسم آمریکا و پایگاهش- اسرائیل- وادار سازند و آنها را در چنان انفراد و انزوائی فرو ببرند که در تنهائی صرف، خون همدیگر را سیر بنوشند.

۱٦/۱۰/۱٣٨۷


January 11th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی